ایام

غیر تو هر که را دیدم , مرا ندید!

ایام

غیر تو هر که را دیدم , مرا ندید!

۱۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

n ام

همینقدر بگویم ک اینکه نوشته هایم نصفه ماند نشانه ی خوبیست. نشانه ی اینکه حالم خوب بود. در کنارش هیجانی نیست اما آرامم. کم نعمتی نیست. 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۰
یک بدوی
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ق.ظ

پانزده

خدایا

شکرت. 

نمیتوانم این حال خوب آرامش را توصیف کنم. یک روز باید قصه اش را بنویسم... ک یادم نرود. ک تک تک روزهای بودنش را فراموش نکنم..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۹
یک بدوی
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ق.ظ

چهارده

خدایا چقد دلمان را سرد و گرم میکنی...

محمد... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۵:۱۵
یک بدوی
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ق.ظ

سیزده

هر چه خواستم پلهای پشت سر را خراب کنم حسی درونم نگذاشت

استخاره کردم گفتی بد است

و او دوباره بازگشت.... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۵:۱۴
یک بدوی
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ق.ظ

دوازده

پیام داد ...

و در دل من این نوا امد که آن مع العسر یسری

اما ... دل من شکسته و دیگر بند نمیخورد

جوابی نمیدهم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۵:۱۳
یک بدوی
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ب.ظ

یازده

خدایا چقد زود شنیدی. و آزمایش کردی. چقد سخت بود امتحانت. فکرش را هم نمیکردم.

امتحاناتت سخت است خدا. من قبول شدم یا مردود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۹
یک بدوی
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ب.ظ

ده

بعدها حکمت این دردها را خواهم فهمید. 

چون من از توی خدا چیزهایی میدانم که... 

دلم دارد میترکد خدا... کمک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۱
یک بدوی
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

نه

و امشب شب دل کندن.

ب همین نزدیکی و کوچکی ست دنیا. دلم را شکستی دنیا. 

ب خدایم گله آت را میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۲
یک بدوی
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ب.ظ

هشت

امشب شب دل بستن بود

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۱
یک بدوی
پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۳ ب.ظ

چهار

خدایا

به اسم جلاله ات قسم

با من به نظر لطفت نگاه کن نه به عدلت

ب من بهتر از لیاقتم را عطا کن.

میگویند انتخاب است اما من به این چشم نگاهش نمیکنم. مثل همه ی انتخابهایی ک خودم میدانم هدیه تو بوده نه انتخاب من. من روسیاه از تو بهترین هدیه ات را میخواهم. همینجا نوشتم ک یادم نرود . من سیاه روی دست خالی ، هدیه ی سپید تو را میخواهم. میدانم ک میدهی. بخدا میدانم. دلم قرص است. 

بگذار همه ی ابلهان دنیا بخندند ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۳
یک بدوی