ایام

غیر تو هر که را دیدم , مرا ندید!

ایام

غیر تو هر که را دیدم , مرا ندید!

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ق.ظ

فلاش بک

برای اولین بار بود ک جرات میکردم خاطراتم رو تمام و کمال بخونم و برای اولین بار بود ک نه ترسیدم و نه گریه کردم.
فقط یه دلتنگی کوچیک اومد . یه شوق برای دوباره نوشتن و مقداری افسوس. و البته مقداری خیلی بیشتری لبخند. لبخند از بچگی هایی ک کرده بودم. از انتطاراتی ک داشتم. از نوشته های قلمبه سلمبه و بی محتوایی ک انتطار داشتم بقیه هم بفهمن. 
الان بعد از اونهمه تجربه و تلخی و انتظار و روزای سخت ، یاد گرفتم که حرف رو باید شفاف واضح و بدون کنایه گفت. . البته باید شهامت شنیدن جواب شفاف رو هم داشت
خدایا شکرت ک اون روزها سپری شد.درسته که خیلی سخت بود ولی تجربه های باارزشی مونده ازون روزا برا بقیه ی زندگیم
و البته از همین دیروز ک مثل برق گذشت
مطمینم اگه روزی برام تعریف میکردن ک چنین و چنان خواهد شد و تو چنین و چنان خواهی کرد امکان نداشت بپذیرم. ولی دیدم ک پیش اومد و من ضعیفتر از هر ادم ضعیفی دست دراز کردم ب سمت دنیا...
پشیمون نیستم. به خاطر هیچ کدوم از تجربه هام . فقط فهمیدم چقد انداره های خودم کوچیکه و چقد باید از خودم بترسم
فهمیدم ادمیزاد اگه از چیزی نترسه چه غوغاهایی میکنه
خدایا
از خودم به تو پناه میبرم. 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۸
یک بدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی